سلام
امروز می خواهم در مورد یک کره ای بنویسم که تازه مسلمان شده است. نام کره ای اش هوانگ ... است اما پس از مسلمان شدن اسمش را به مصطفی تغییر داده است.
شاید ? سال قبل بود زمانی که رضا از بچه های پاکستان،هنوز نرفته بود یک کره ای را می دیدم که می آید و با حوصله روزهای شنبه که همه دور هم جمع می شدند می نشیند و در سکوت گوش می دهد وبه رفتار بقیه گاهی نگاه می کند. موقع نماز هم او را آخر می نشاندند و او هم فقط ادای بقیه را در می آورد. گاهی هم می دیدم که خسته شده و خوابش برده است. به همان حال چهار زانو و با همان کلاه روی سرش. گاهگاهی رضا با او صحبت می کرد چون از همه بیشتر کره ای می دانست. از رضا پرسیدم ما اینجا کره ای مسلمان داریم؟ گفت نه این می خواهد در مورد اسلام بداند. عجیب بود که با این که چیز زیادی نمی فهمید اصرار بر ماندن و حضور تقریبا منظم داشت. بعد رضا صفی الله از دیگر بچه های پاکستانی با او همدم می شد و سعی می کرد به انگلیسی چیزهایی در مورد اسلام به او درس بدهد و گاهی از ریشه های علمی برخی چیزها در اسلام هم برای او می گفت. یک بار هم دیدم پدر و مادرش دنبالش آمدند و او را بردند.تعجب کردم.
نمی دانم شاید ? یا ? هفته قبل بود که شب صفی الله تلفنی گفت این کره ای مسلمان شده است. شنبه گذشته مصطفی به مسجد آمد و بعد میهمانی خداحافظی ? مصری که قصد حج داشتند و یکی هم بعدش به مصر بر می گشت صفی الله مسلمان شدن هوانگ یا مصطفی را اعلام کرد و بعدش هم برایش سخنرانی کردند که خوش باش و افتخار کن و... طفلک چه زوری می زد بفهمد چه می گویند. بعد رفتن همه صفی الله می خواست به او قران یاد بدهد و بعدش هم می خواست بیاید اتاق من گفتم برویم آنجا دست کم مثل اینجا سرد نیست.
مصطفی می گفت می خواهد بعد این که دیپلمش را بگیرد برود تا 4 سال عربستان بماند و عربی و علوم دینی را در دانشگاه مدینه یاد بگیرد .البته بورسه عربستان هم هست و بعد هم آنجا بماند. همان مسجد هم همه گفتند بهتر است برگردی اینجا و اسلام را تبلیغ کنی. بهر حال سنش خیلی کم است و فعلا زیاد تحت تاثیر احساسات تصمیم گرفته است. به صفی گفتم خوب است با این که پدرش بی دین است تصمیم پسرش را که حتی به سن قانونی هم نرسیده است را پذیرفته است و حتی او را به مسجد می آورد و بر می گرداند. گفت زود عجله نکن این طور نیست! خانواده اش نگرانش هستند و هفته قبل ما را هم ناهار دعوت کردند تا ببینند با چه کسانی نشست و برخاست می کند و مسلمانها چه کسانی هستند. برای شما بگویم که اینجا رسانه ها ضد اسلام و ایران و ... هستند. همه اش می خواهند وجه زشتی از اسلام یا مسلمانها نشان دهند البته به خاطر برادر بزرگه آمریکا البته مسیحی های کره هم در ایجاد تبلیغ علیه اسلام بی تقصیر نیستند.زیاد دروغ می گویند.
به صفی گقتم باز هم حرفم درست است نگرانیشان قابل قبول است به ویژه با این چرندیاتی که علیه اسلام می شنوند. به هر حال پدرش مخالفتی نکرد و تازه کمک پسرش هم می کرد تا بیاید و با مسلمانها آشنا شود. صفی ادامه داد البته بیشتر از پسر خاله یا پسر عمویش تاثیر گرفته است چون او هم مسلمان شده است (فکر کنم او در ارتش کره است ) و مدتی در کشوری اسلامی بوده در قالب تبادل دانشجو فکر کنم عربستان و بورسیه تحصیلی داشته است و دروس اسلامی خوانده است و مصطفی متاثر از رفتار او کنجکاو شده در مورد اسلام بیشتر بداند و اینجا هم رفتار اسلامی! ما را با هم دیده است و در کل اسلام را پسندیده است و یک روز که با خانواده اش سئول بوده یک باره گفته من می خواهم مسلمان شوم و با هم رفته اند مسجد جامع سئول و بعدش هم اسم مصطفی را انتخاب کرده است.
به هر حال آن شب دیدم چه با آرامش و جدیت سعی دارد قران را یاد بگیرد . مشکل کارش این است که همزمان هم عربی و هم انگلیسی را یاد می گیرد و هردویش برای کره ایها سخت است.
به هر حال خدا هر کس را بخواهد به نورش هدایت می کند در حالی که می بینیم مسلمان زاده ای می رود و غیر مسلمان می شود. نمونه ایرانیش را در همین کره هم داریم.بی خیال.
در این 2 عکس می توانید ببینید چقدر ساده و البته کم سن است و در کنارش صفی الله است که پسری آرام و ملایم است و گاهی من ورضا اذیتش می کردیم.همیشه می خواهد با نرمش یک نکته را متذکر بشود و این طور شروع می کند: لوک برادر