سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هانگوگ نامه : گاه نگار روزگار دانشجویی در کره
کنفرانس علوم گیاهی
سلام
دو روزی کنفرانس سالانه علوم گیاهی در شهر موجو برگزار شده بود که روی نقشه کشور کوچک کره هم به زحمت پیدا می شود.حالا در ایران ما کنفرانس ها کجاها برگزار می شود؟
البته من نرفتم یا به عبارتی نتوانستم بروم و من را جا گذاشتند. چرا؟ آن هم به دلیل مشکل زبانی و درک متقابل که از اولین روز ورودم به کره گرفتارش هستم.
دکتر جانگ چندی قبل آمد و گفت: 2 و 3 جولای این کنفرانس هست و اگر می خواهی بروی به جویانگ بگو. دخترکی که بیشتر کارهای آزمایشگاه ما با اوست و کارشناسی ارشد دارد.به نوعی تکنیسین آزمایشگاه است. پرسیدم بین المللی است ؟گفت : نه. گفتم خوب به چه درد من می خورد؟چیزی که یاد نمی گیرم مثل سمپوزیوم بیوتکنولوژی گیاهی.گفت: من هم نمی روم ولی بد نیست بروی.ببین اگر رضا می رود تو هم برو. رضا می خواست برود. جویانگ که منتظر بود بهش گفتم : اکی. پرسید :کایو؟ (یعنی می آیی؟) گفتم :بله. تایید شد و فکر کنم اسمم را هم نوشت. خوب من هم بی خیال شدم و مطمئن که کارها رو روال است.2 شب پیش رضا من را دید و پرسید : تو هم می آیی کنفرانس؟فردا هست. گفتم: قرار بود به من بگویند. و کمی هم بد و بیراه. به هر حال از دستم رفت. ناراحتی من هم به خاطر کنفرانس نبود بلکه به خاطر این بود که می خواستم شهر را ببینم و چند تایی عکس بگیرم. تازه دوربین را شارژ کرده بودم و کارتش را خالی، تا حسابی جا داشته باشد. البته کره تقریبا همه جایش شبیه است ولی به هر حال تنوعی می بود.
فرصتی بود این دو روزه از سکوت و آرامش آزمایشگاه استفاده کنم و از خاموش بودن رادیو ها لذت ببرم . کمکی هم کار کردم. دکتر جانگ هم به اضافه 2 تای دیگر اینجا بود. نرفته بودند. بعدش هم گفت این کنفرانس عمومی است و همه گیاهشناسان هستند. مقالاتش هم کمتر ملکولی و مد روز است و بیشتر سیستماتیک و اکولوژی و ...هاست.
امروز بعدظهر کیفم به هم خورد.یک باره دیدم همه برگشتند و ریختند توی آرمایشگاه و دوباره سر و صداها شروع شد.یکیشان که دختری نق نقو و عصبی است دید دارم کار می کنم لجش گرفته بود و می خواست گیر بدهد.پرسید: این صندلی من را کی جایش را عوض کرده است؟ کار داشتم و مثل همیشه می خواستم صدایش را در بیاورم.گفتم: نمی دانم (از روی لج) و رفتم.دختر دیگر آمد از او پرسید گفت: جواد. لذت بردم دیدم می خواهد منفجر شود ولی چیزی هم نگفت. بعضی وقتها شروع می کند بلند بلند به جیغ و داد و هیچ کس هم محلش نمی گذارد و بعد مثل مرغی که تخمش را گذاشته باشد آرام و بی صدا می شود. به هر حال گاهی برای تنوع سر به سرش گذاشتن بد نیست. خصوصا مثلا کره ای متعصب است و می خواهد من را مجبور کند کره ای حرف بزنم و به عبارتی از حسودیش است چون نمی تواند انگلیسی حرف بزند و جدیدا به شدت دارد زبان کار می کند .
به هر حال سفر ما مالید و گرنه کلی عکس می بود تا اینجا بگذارم.تفریح رایگانی هم می بود.هزینه های کنفرانس هم که کلا با خودشان است.قسمت نبود.
این هم بگذرد

  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  شنبه 86/4/30ساعت  8:48 عصر  توسط سید جواد 
      نظرات دیگران()

       1   2      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    آندونگ1
    [عناوین آرشیوشده]