سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هانگوگ نامه : گاه نگار روزگار دانشجویی در کره

سلام

چهارشنبه گذشته لب میتینگ ماهانه بود.یعنی چند گروه مختلف که در مرکز ژنوم گیاهی کار می کنند گزارشی ماهیانه از کارشان دادند و بعدش هم مطابق معمول شام و بیرون رفتن.این بار به یک رستوارن رفتند که ماهی پفی puffer fish یا globe fish درست می کرد.ماهی پفی به شدت سمی است و کسانی که این ماهی را می پرند دارای گواهینامه سم زدایی هستند. قبلش هم دکتر جانگ سر راه کلی از کسانی گفت که سعی کرده اند بدون آموزش از این ماهی درست کنند و مسموم شده اند و مرده اند. شاید اگر نگاهی به ظاهر این ماهی بکنید بگویید این که همه اش پوست است. به هر حال این شرق آسیایی ها هر چیزی را خوردنی می کنند. اتفا قا قبلش پرسید شما این ماهی را می خورید؟ گفتم تا جایی که می دانم و خودم هم جنوب بودم کسی این ماهی را نمی خورد. اسم ماهی به کره ای بگ آ ( به ضم ب ) ?? هست .البته آ در آخر کمی متمایل به o تلفظ می شود و دهان باید کمی به طرفین کشیده شود نه مثل آ کاملا به بالا و پایین باز شود. در ورودی رستوران هم از محیط اطراف فیلم گرفتم که بیشتر محل تمرکز مراکز تحقیقاتی و شرکتهای آر اند دی ( تحقیق و توسعه ) خصوصی است.محله ای که رستوران قرار داشت بین دداوک – گو و سینساون دنگ است. دداوک دارای پارک علم و فن آوری است. درکل این منطقه علمی است و شهر دجون به نوعی یک هاب hub علمی در شرق آسیاست.

رستوران تمیز و مرتبی بود و اصلا بوی بد نمی داد. کلی هم سر آشپز سر غذا خوردن ما پر چانگی کرد و کلی از نحوه کارش تعریف کرد ولی من نمی فهمیدم چه می گوید فقط می دانستم در این مورد دارد سخنرانی می کند. اسم رستورانش هم بوگ آ چان گا یعنی تمجید یا ستایش ماهی پفی یا چیزی شبیه آن است. بوگ آ که ماهی پفی معنی می دهد. چان ? هم به معنی ستایش و دعاست و گا ? هم به معنی آواز است. حالا خودتان یک طوری معنی اش را بسازید.

مزه ماهی اش خوب بود و با ترشی سیب زمینی و برگ ترشی انداخته شده یک گیاه و چند چیز دیگر باید دور هم لقمه می کردی و می خوردی. قبلا هم رستوران این نوع ماهی رفته بودم و فکر کنم قبلی مزه بهتری داشت. البته بعدش ماهی تف داده و سوخاری آوردند که خیلی خوب درست کرده بودند. لازم هست بگویم این ماهی خیلی گران است چیزی که چند بار کره ای ها به من متذکر شدند. به عنوان دسر هم کدو پخته آورده بودند که نخوردند و گفتند شیرین است که من در مقایسه با شیرنی خوردن در ایران گفتم شیرین نیست و چون انها دوست نداشتند همه اش را خوردم. بهتر من.

بویان هم آزمایشگاهی بنگلادشی هم نیامد چون می خواست با همسرش باشد ( مجردی هم عالمی دارد.راحتی) دکتر مین هم که مربی او هست هم آمد و گویا با سر آشپز دوست بود و بعد از مدتی رفت و شام نماند. سرش برای شام و بعدش بار رفتن درد می کند. با این که زن است بعد همه شام ها بار می رود و مست مست می کند. این بار عجیب بود که شام هم نماند. بعد شام دکترها با هم رفتند تا باز بنوشند.

هم آزمایشگاهی کره ای که در آخر فیلم چهارم دیده می شود هم من را رساند آزمایشگاه .یک آونته دست دوم خریده بود 2 میلیون ون ( اندکی کمتر از 2 میلیون تومان) ماشین خوب و روبراهی بود. یک دانشجو دکترای دیگر هم از آزمایشگاه دیگر سر صحبت را باز کرد و پرسید چه خبر از موضوع هسته ای؟ گفتم فعلا که خوابیده گویا آمریکا اصل ایران هسته ای را پذیرفته است.نمی دانم چه شد از اسراییل گفت و روسیه وقدرت اسراییل گفتم با عرض معذرت چرت نگو. اسراییل نمی تواند به ایران حمله کند اگر بکند واقعا از روی زمین پاکش می کنیم. گفت اشتباه می کنی بهترین ارتش دنیا را دارند ! گفتم حریف یک حزب الله نشد می خواهد سر به سر ایران بگذارد؟! گفت تو حامی حزب الله هستی؟ گفتم تقریبا بیشتر ایرانیها حامی حزب الله هستند چون هم مذهبیم و یک احساس دینی داریم. هم جوابش را دادم هم مستقیما نگفتم چون ممکن است خبر چینی چیزی باشد. گفتم ببین جان من ما ایرانیها با بقیه فرق داریم (کنایه به بی غیرتی خودشان می زدم که فرماندهی ارتش واختیار جنگ و صلحش با آمریکاست) . ما از بچگی در مدرسه می آموزیم چون ایران نباشد تن من مباد و اگر سر به سر تن به کشتن دهیم از آن به که کشور به دشمن دهیم .چشمانش گشاد شد و گفت شما ملت وطن دوستی هستید گفتم هم میهن دوست و هم مغرور. به هر حال صحت ادامه داشت و کلی هم از اخبار بی خبر بود. سر راه هم یک خانمی که بدجور لباس پوشیده بود را دید طوری برگشت و نگاهش کرد که انگار اولین بارش است از این جور زنها اینجا می بیند. ماشین سر پیچ می پیچید و سر او هم در جهت مخالف پیچ می پیچید تا کاملا دور شدیم.نمونه یک شخصیت کاملا ضعیف و ترسو که حتی در محیط به این گل و گشادی نتوانسته است نامزد یا دوست دختر بگیرد.دلش به دید زدن خوش است. سنش هم که بالاتر از من است و کچل هم شده است بدتر از همه توی خوابگاه مرکز زندگی می کند یعنی هنوز نتوانسته بعد این همه سال در حد یک تک اتاقی مستقل شود. معلوم است چنین فردی نوع نگاهش به دنیا چطور است.بگذریم.

================================================================================

راستی آرش هفته گذشته بابا شد و از این به بعد بابا آرش نامیده خواهد شد. یک پسر از قرار معلوم آرام که کارن ( نامی ایرانی به معنی جنگجو) نامگذاری شده است. مبارکش باشد و ان شا الله پسری شایسته برای خانواده و کشورش بشود. در باب آرامی پسرش هم امیر به شوخی گفت حتما به آرش نرفته است چون اگر مثل بابایش بود شش ماهه به دنیا می آمد و صبر نمی کرد. بی خیال . قدم نورسیده مبارکشان باشد.یک ایرانی دیگر هم به جمع ما افزوده شد.



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  یکشنبه 87/6/24ساعت  12:19 عصر  توسط سید جواد 
      نظرات دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    آندونگ1
    [عناوین آرشیوشده]