سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هانگوگ نامه : گاه نگار روزگار دانشجویی در کره

چند شب پیش مهمان رضا بودیم. شام مارا دعوت کرده بود به اضافه 2 تا از دوستان پاکستانیش.شام خوبی بود.خودش و همسرش حسابی به زحمت افتاده بودند.  بعدش کمی صحبت شد. رضا به خیال خودش می خواست من با صفی الله زیاد حرف بزنم و خودش بنشیند و صفا کند. البته تا حدودی به مقصودش رسید. صحبت سر پاکستان بود و ترور بی نظیر بوتو.صفی که به نظر می رسد هوادار طالبان پاکستان باشد یا به  قول خودش مجاهدین بعد این که گفتم در برخی سایت های ایرانی نوشته اند کار طالبان بوده است گفت مسخره است هنوز ترور شده است می گویند طالبان بوده است.القاعده هم به نظر من وجود ندارد مگر یگ گوشی تلفن! گفت صرف نظر از این که او را دوست داشته ام یا نه( که نداشته) میلیونها طرفدار در پاکستان داشته است و الان اول از همه ما نگران این هستیم که آیا بعد این اتفاقات پاکستانی باقی خواهد ماند یا نه و بعد فکر کنیم که چه بکنیم از این شرایط خارج شویم. گفت اصلا قدرت الله محسود در این کار نبوده است و خودش هم انکار کرده است.آمریکا می خواهد مشرف را در برابر او قرار دهد تا شرایط پاکستان را بد کند.می خواهد توافق های آنها و به وی‍ژه والی ایالت محسود را با او بهم بزند.اول از همه گفت این کار (ترور بی نظیر ) کار صهیونیست هاست. مهم نیست که نخ ها کی باشند و این کار را مشرف کرده باشد یا مجاهدین. به هر حال اوضاع بسیار بد است و همه پاکستانیها نگران شرایط. تحصیل کرده هایشان که غصه دار و ماتم زده. صفی از قول یکی از به اصطلاح مجاهدین یا یه نظر من قوم گراهای پشتون در پشت پرده اسلام خواهی گفت که مردم پاکستان دو بخش خواهند بود سمت راست سند زنده که مجاهدیننند و سمت چپ کشته که دیگرانند! و می گفت من نظر این فرد را صائب می دانم. کمی نگاهش کردم و بعد که سخنرانیش را ادامه داد گفتم می دانی مشکل شما مردم پاکستان چیست؟ خشونت را با خشونت پاسخ می دهید به  عبارتی زبان دیگری بلد نیستید. مردم ما دوران انقلاب که شد در جواب گلوله های  ارتش در لوله تفنگ آنها گل گذاشتند و ارتش را به مردم بازگرداندند. با خنده همراه با افتخار گفت ولی ما می کشیم. این طرز فکر یک تحصیل کرده  پاکستانی است و البته بسیار هم تاریخ ایران را می خواند که چطور در ایران انقلاب شد و البته منابعش را هم از زبان دشمنان ایران می گیرد و هر از چند گاهی مجبور می شوم حرفهایش را اصلاح کنم. شدیدا هم علاقمند به احمدی نژاد است و چندی پیش با اسم مستعار ای میلی به همه پاکستانیهای کره زده بود و طرز زندگی ریس جمهور دو کشور را با هم مقایسه کرده بود .

به آنها گفتم یعنی در شرایط فعلی شما نمی توانید با هم یکی بشوید یعنی این همه عالم مذهبی دارید با هم متحد شوید و آنها جلسه بگذارند و با هم یک را رهبر کنند تا این همه آشفتگی در پاکستان پایان یابد .گفت مشکل همین ها هستند و رهبر همه دیو بندی های پاکستان کسی است که هم به نعل می ند و هم به میخ. آخوند درباری است  و برای مشرف کار می کند.رضا که دیو بندی است با سکوتش در عمل او را تایید کرد شاید هم نخواست در برابر دوستش موضع بگیرد. گفت در مورد لال مسجد هم یکی از روحانیون پا در میانی کرد و همین که اعلام شد با هم به توافق رسیده اند و نمایندگان دولت پذیرفته اند که قاضی برگردد به ولایتش و آنجا اقدامی علبه دولت نکند و آنها هم به کارش دیگر کاری نداشته باشند ارتش به لال مسجد حمله کرد و آنها را کشت ! و الان هم آن روحانی دیگر در هیچ کاری حاضر نیست پا درمیانی کند(اسمش را یادم رفته ).

رضا که از همه بیشتر غمزده است در خلوت گفت من نگران پاکستان هستم.به شوخی همراه با جدیت گفتم تو باید راهبر شوی .رضا رهبر و اینها را کنار هم نگهداری.ادامه دادم مشکل اصلی شما نبود رهبر است .کسی که همه پاکستانیها او را قبول داشته باشند دوم این که خشونت هست و سوم که دچار گرایشهای قبایلی هستید و تا وقتی این قوم گرایی را از میان نبرید این مشکلات هست. دکتر مقصود و صفی در اینجا بودند. صفی گفت نه که رضا با جدیت گفت نه این قوم گرایی هست وادامه دادم این همان عصبه یا جاهیلت است که در قران هم آمده که حتی مرده ها را برای فخر فروشی می شمردند.در کل نظرم را گفتم که به اسم اسلام قوم گرایی های خود را دنبال نکنید.

نکته ای هم ناگفته نماند که صفی هر از چند باری می پرسد کی می آیند؟(آمریکاییها) گفتم قرار نیست کسی بیاید و قبلا می گفتم هر کس هم بیاید به استقبالش خواهیم رفت البته با گلوله داغ. رضا گفت ایرانیها مثل آنها هستند فقط بازی می کنند. – خوب انتظار نابجایی دارند که ایران صاف برود و با آمریکا دست به یقه بشود و آنها جشن بگیرند و ایرانیها فدای دیگران  بشود. سیاست خوب این است که بدون جنگیدن مستقیم از دشمنت امتیار بگیری .جنگ پایان سیاست است. به نظرم تندروها به شدت منتظرند تا ایران صحنه درگیری نظامی با آمریکا شود تا بهشتی دیگر برای آنها برای کشتار مردم بیگناه به اسم اسلام ایجاد شود و صد البته آن را جهاد بنامند. جهادی که قربانیانش مسلمانان بیگناهند و نه به قول حودشان صلیبیون.البته این را کور خوانده اند چون ایران جایی نیست که جولانگاه تندروها شود و نه ایرانیان تا این حد ابله هستند که همگام اینها شوند. ایران مسلما عراق و پاکستان و ... نیست هر چند وجوه مشترک بسیاری هم داریم.

یک نکته جالب  هم بگویم در مورد شوهر بی نظیر که صحبت شد در مورد اتهامات اقتصادیش گفتند متهم نشده محکوم شده است (در چه دادگاهی نمی دانم) و در پاکستان همه او را به عنوان آقای 10 درصد می شناسند .یعنی هر قرار اقتصادی برا ی این که به نتیجه برسد باید 10 درصد هم به درصد می دادند تا تایید بشود. این هم از رهبر جدید حزب مردم : " آقای ده درصد" !*

*این حرف ها مال قبل از واگذاری ریاست کامل حزب مردم از طرف شوهر بی نظیر به پسرشان بود ولی از نظر من الانش هم زیاد فرقی نکرده است و باز هم پدر رییس خواهد بود ولی این بار در پشت پرده.



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  پنج شنبه 86/10/13ساعت  1:21 صبح  توسط سید جواد 
      نظرات دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    آندونگ1
    [عناوین آرشیوشده]