سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هانگوگ نامه : گاه نگار روزگار دانشجویی در کره
سلام

 برایم نشانی یک وبلاگ را فرستاده بودند که در مورد این ویدیو کسی نظر داده بود :


همه یک کاری می‌توانند بکنند، بعضی‌ها می‌روند در فرودگاه پروازهای داخلی می‌نشینند و می‌خواهند بروند غزه به جنگِ اسرائیل و بعضی‌ها می‌روند جلوی یک سربازِ تا خرخره مسلح و اسلحه‌اش را پس می‌زنند و نمی‌گذارند که شلیک کند.

متوجه که شدید چه گیر سوزناکی داده است و کنایه بدی به برخی زده است.

حالا این یکی ویدیو را هم ببینید بد نیست . چه سرباز شجاعی است این اسراییلی!


حالا چه ربطی داشت به کره؟! نمی دانم شاید خواستم بگوبم کره ایها هم همان اوایل حمله اسراییل به غزه یک نیمچه تحصنی کردند. این قدر ها هم آدم هستند. همه اش که نباید بدشان را بگویم. الان عکسش کجاست؟ می گردم پیدایش که کردم همین جا می گذارمش.

آهان! یک ربطش اینه که اینجا یک دوست فاسطینی دارم که از دوستان قدیمیم هست شاید بعد ? هفته اینجا اومدن باهاش آشنا شدم.اهل غزه هم هست و ? پسر و یک دختر هم دارد. من چی؟ بچه؟ هه هه! سوالی است بس خنده دار. طفلک بعضی ها قراره داماد من بشند!!

بله می گفتم به هر حال این دوست ما خیلی این روزها قاطی کرده است. خودش اینجا چسبیده به اینترنت و کامپیوتر تا ببیند غزه چه خبر است. حق هم دارد نه مصر اجازه می دهد او برود غزه و حتی اجازه ورود که هیچ حتی بلیط مصر را هم نمی تواند بخرد.و چه دل پری دارد از دست مصریها. می گوید مصر در مذاکرات طرف اسراییل است نه ما. نباشد بهتر است. این روزها هم خودش را اسیر کرده و به قول خودش جز برای نیاز به آب از اتاق خارج نمی شود. یک بار می خواستم متن گپش را روی وبلاگم بگذارم که ببینید چقدر بی تاب است و چقدر از دست سران عربی ناراحت که بعدش یادم رفت.

قبل درگیریها به ذهنش رسیده بود برود یک کشور اروپایی و از آنجا برود اردن و بعد برود کرانه باختری و بعد مدتی از طریق سرزمین های اشغال شده توسط اسراییل خودش را برساند به نوار غزه که این راه هم به سلامتی بسته شد البته به لطف برادران عرب و مصریش بیشتر.

جالب بود پیش از شروع درگیریها که دیگر با نزدیک شدن زمان فارغ التحصیلی کبکش خروس می خواند گفت: بیا برویم فلسطین  ازدواج کن.آنجا مردم خیلی به اهل بیت علاقه دارند و احترام می گذارند تو هم که سید هستی. البته در فلسطین به سادات اشراف گفته می شود.

پیشنهاد بدی هم نبود. دکترا می خواستی چکار؟! یک تونل می زدیم با هم بین غزه و مصر هر نفری که رد می کردیم حدود ???? دلار می گرفتیم. زود می شد بارت را ببندی. ایران تازه استاد بشوی خیلی بدهند ماهی همان ???? دلار است. تازه اگر سلاح و ... بود که بیشتر. مردم گاو و گوساله از این تونل ها و چاه ها رد می کنند.ولی خوب شد نرفتیم ها!

این هم ربط کره و وبلاگ به غزه



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  چهارشنبه 87/10/25ساعت  10:21 عصر  توسط سید جواد 
      نظرات دیگران()

       1   2      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    آندونگ1
    [عناوین آرشیوشده]