سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هانگوگ نامه : گاه نگار روزگار دانشجویی در کره

سلام

 

سال نو مبارک و نوروز شما هم. عید شما مبارک. ببخشید دیر شد ولی به هر حال هیچ وقت دیر نیست. همیشه می شود عید داشت. مگر نه که هر روزی گناه نکنی و از دیروزت بهتر باشد عید است.خوب باز هم عید شما مبارک.

 

راستش اصلا حال و حسش نیست که برخط ! بشوم و چیزی بنویسم. حرف زیاد هست و اتفاق هم زیاد افتاده است.البته برا ی من بد. شاید هم خیری در همین بد بوده است.چه می دانم . این طوری خودم را راضی می کنم. باز هم خدا را شکر که بدترش پیش نیامد.

با این حساب سال من سالی نیکو خواهد بود چون سالی که نکوست از بهارش پیداست.خدا کند اتفاقات بد بهاره همین جا تمام و ختم به خیر بشود اگر نه که در این غربت و تنهایی نخواهم توانست بیشتر دوام بیاورم.هرچند همه می گویند تو خیلی مقاومی! بخوانید همان پوست کلفت. ولی فکر کنم دیگر حسابی پوستم ساییده شده است و دیگر خون بزند بیرون.

 

بگذریم. قرار بود من 3 ساله دکترا بگیرم و برگردم ولی گویا اراده استاد  و این دکتر آزمایشگاه ما چیز دیگری است. از قرار معلوم می خواهند  یک سال دیگر باشم. هی کارم را طول می دهند.بد نیست.پول که نصف یک کره ای میدهند.کارهای خطرناکشان را هم انجام می دهم.مسوولیتی هم در قبال من ندارند. یک کارگر تقریبا مجانی.

2 دانشجوی کره ای هم آزمایشگاهیم چون هنوز چیزی برای دفاع بعد 4 سال ندارند باید اول دفاع کنند و بعد من. یاد بگیرند آن ایرانی های که مثل .. جلو هر خارجی از هر نوعش دم تکان می دهند و خوش رقصی می کنند. حتی اگر من بهتر هم باشم به خاطر آبرو  و کلاس کره ایها باید بمانم تا آنها فارغ التحصیل بشوند بعد من.

 

من هم دیگر به آخر خط رسیده ام. بورسم دارد تمام می شود وبعدش باید نق نق این گداها را بشنوم.مثل این که از جیب خودشان پول می دهند. تنهایی و تکرار هر روزه هم واقعا فرسوده ام کرده. اینجا هم جایی نیست که در زندگیت تنوعی باشد. همه اش بیا آزمایشگاه و برو توی چهار دیواری یک اتاق فسقلی بخور و بخواب و فردا تکرارش. دیگر دوستانم که کشورهای اروپایی رفته اند با بورسیه ایران و البته با همسر و ... 6 سال هم شده  گویا نمی خواهند برگردند و حسابی کنگر خورده و لنگر انداخته اند ولی من و 3 تا دوست دیگر فقط شمارش معکوس داریم تا اینجا تمام بشود و دست کم اگر نه به ایران برگردیم که از کره برویم. درست ته دنیا هستیم. در دنیایی ایزوله از همه چیز و همه کس. حتی کنفرانس بین المللی هم نمی فرستند .می گویند همه کنفرانس های ما بین المللی است. همانش را هم که فقط 2-3 سخنران خارجی می آیند و بقیه کره ای هستند را هم نمی فرستند. شورش را در آورده اند. به هر حال حسابی  خسته شده ام. ایران رفتن و برگشتن هم جدای همه سختی ها و هزینه ها در برگشت تنش و ناسازگاریت را با این محیط بیشتر می کند.

بگذریم که دارم زیاد غر می زنم.

 

این هم بگذرد.



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  چهارشنبه 86/1/1ساعت  12:0 صبح  توسط سید جواد 
      نظرات دیگران()

       1   2   3   4      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    آندونگ1
    [عناوین آرشیوشده]